یا انیس
...
گفتمت من تو را نقاشی کردم برای خودم....
تو نشستی و زار گریستی...
من زندگیم از دستم افتاد و شکست....گفتمت:چرا لحظه هایت را بارانی میکنی؟
و تو نخواستیم...ومن هرچه بیشتر خواستمت تو نخواستیم!
من شکسته تر از آن بودم که بشکنم....دستم نمیرفت از دلم پاکت کنم
ولی تو نخواستیم....ومن هرچه بیشتر خواستمت،تو نخواستیم
و تو گریستی....من آنقدر دلم برایت گرفت که دویدم تا به افق
و پیش خدا زار گریستم
و خدا هیچ نمیگفت ... حیران مرا مینگریست...
و من آن خدایی را صدا زده ام که مقلب القلوب است........
تو گریستی............من گریستم...........خدا گریست
....
پی نوشت:: یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ، یاطَبیبَ الْقُلُوبِ، یا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ، یا اَنیسَ الْقُلُوبِ،
یا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ، یا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ
اى گرداننده دلها اى طبیب دلها اى نوربخش
دلها اى همدم دلها اى زداینده اندوهها اى غمگشاى غمها
...