یَا مَنْ لا یُرَدُّ سَائِلُهُ

…

با این دمــ و باز دمــ ...

 من بیشتر خفه میشوم 

بیــزارم از نفس وقتی میان من و تو فاصله است!!! 

……….

لحظه هایم را که آوردم ...

تو گفتی میدانی

تمامـــــ خطا رفتن هایم را

........

دلم خوش است:

 تو میدانیـــ....

 تو میتوانیـــ....

 حتی

تو میتوانی مرا ببری کمـی آنسوتر از خودم

دو قـــدم بالاتر ازین خاکـیــ زمینـــ

....

……..

این به ظاهر غم ها را می بینی؟

به خیالشان میتوانند علیه باهم بودنمان توطئه کنند

نمیدانند...

  دلـــــ م آرامـــ است

از وقتی برایش قصه گفته ام

آخر...میدانی

گفتم:

انا لله و انا الیه راجعون

آرام شد...

 خوابید

....…

...........

پی نوشت  : 1کمی با من حرف بزن خدا    :(

پی نوشت2:کمــی تا شروعی دوباره مانده......دوباره خواهم خواند  :

اَشهدُ انْ لا اِلهَ الا الله  ......

پی نوشت3:دلـــــ م اجابت میخواهد اما  ....

اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ   ……..یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ