یا ســـریع الرضـــا
...
چه غبطه ای میخورم...
به آن کبوتری که دلــــ تنگیـــ هایش را ...
با شما ...
سهیم است... آقا...
.........
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
.........
...........
نـــیاز نوشت : گـــاهــی ...
"دلــــ هرجایی ما هم ... تنگ میشود..."
رحمــــی کن...
باران رحمت ببارد ...
..............
امسال هم رفت و مــرا دعوت نخواهی کرد
عـــــــمری است آقا! آرزوی یک سفر دارم
شرمنده از رویت اگر دستم پر از خالی است
شــــــرمندهام، سوغات، تنها چشم تردارم