یا سریع الرضا
. . .
لاف عشق و گـــــله از یار زهی لاف دروغ ...عشقبازان چنین مستحق هجـــــــــــــرانند
...
...
باز جمعه میشود...
کبوترهایمان هم بی قرارند...
جمعه ها زمین از آسمان زیباتر میشود...که نمیروند
شبیه من...کز کرده اند گوشه ی حیاط....
و زمان
میگذرد...
الله اکبــــــــــر...الله اکبــــــــــر....
اذان گفت آقا...نیامــــد(ی/م)؟
(کوفی مینویسم که نمی آیی؟!)
...
بغض همه ی جمعه های نیامده...
غروب...
دلتنگی من...
باران هم نوای منست...
...
به ما که یاد دادند"آن مرد در باران آمد"
باران که داشت می بارید آقا...
پس چرا...:(((
.......
از تو که گله ای نیست عــــزیـــــز زهـــــــــــــرا...
چشمانم لایق دیدار نیـــــــ ست:((
نمیدانم خودم را کجا گم کرده ام...
...
...
.......................
پی نوشت:کوفی مینویسم که نمی آیی...:((((((((
پی نوشت..:کجاست شریعتی تا بیاید و پای نوشته های من بنویسد:
"و ایـــــــن رنج است"
پی نوشت...:به خواست نازنین رفیق"سکوت خیس"دوباره واژه ها کنار هم آمد....
پی نوشت....:خدایا....دست دلـــــــــ م را محکمتر بگیر....