سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یا لطیف...

...

و تو چه زیبا سکوت کردی...

من به دنبال قلمی بودم که سکوتت را بنویسم....و تو خندیدی!

و میدانستی که همه ی نیاز من همین سکوت توست...

من هم خندیدم...دیگر اشک هایم اشک شوق بود!

شوق با هم بودنمان...امشب هم در سکوت گذشت و تو برایم عشق خواندی و من به خواب رفتم

صبح که بیدار شدم گفتم:

سلام برتو ای مهربان خدای من....

و خواستمت دوباره تا دلم را بشکنند تا من دوباره دلم را بیاورم و بگویم:

خدایم ببین دوباره شکستند.....

و تو سکوت کنی و لبخند بزنی و من دوباره آغاز شوم و ایمان را نقاشی کنم!!!

...

پی نوشت:دل خدا هم میشکنه؟؟؟!!!

خداوندا!!! «دل‌های سنگ‌آسا را بشکن تا مگر در شکستگی‌ها نشانی ازتو بیابند؛ [چرا]که خود فرموده‌ای: أنا عِندَ القلوبِ المنکَسِرَه»

 


+ سه شنبه 90/10/6 10:15 عصر نیـــاز | نظر

MeLoDiC