سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 یا الله

اَللّهُمَ اغفِر لیَ الذُنوبَ الّتی تَحبِسُ الدعاء...


جویباران سرشکم رودی از من ساختند...با چنین آغاز  باید خواند  پایان مرا

گریه کردم آن بهشتی روی را صد جویبار...انتظار اینست بشناسید ریحان مرا

...

تمام شد...چه سخت بود وقتی آخرین جمعه ی تقویمم را هم خط زدم و پایش نوشتم:

   این جمعه هم نیــــــــــــامد...

من همه امید و دلتنگی هایم را آورده بودم...

 همه ی جمعه ها؟؟؟

ولی باز باید برمیگشتم...

  جاده ی انتظار خلوت بود....

قدم اول...دوم....سوم...

 تو گویی زمین مرداب میشود....رفتن سخت تر از سخت.....

دوباره برمیگردم و نگاه میکنم....

دوباره همان جاده است.... بی هیچ مسافری.... که خیال بازگشت دارد...

 . . . . .

همه ی دلتنگی هایم می ریزد...قلبم فریاد میزند...بغض یکســــــــــال ندیدنت...میشکند

تو گویی زمین و آسمان با من می نالند....

برای چشمانم که یتیم ندیدنت شدند....مرثیه میخوانم...

....

آغوش مادرم زهرا(س) میخواهم...تا حمد شفا بخواند برای دل دردمندم...

ولی...اگر پرسید:مهدی من کجاست......

میان روزمره گی ام مادر...یادش از دستم افتاد و ...

در گوش خدا زمزمه کن رحمی کند بر دلهای خسته ی ما....

    یا من یری بکاء الخائفین...

....

پی نوشت1:به چشم های ناپاکم...نفس آلوده م...دل هرجاییم قــــســـم :

دلم برایت تنگ میشود . . .

پی نوشت2:چه کسی پرسید ماه گردونت کو؟

پی نوشت3:ملامتم نکن.... :((

20


+ شنبه 90/12/27 3:37 عصر نیـــاز | نظر

MeLoDiC