یا ستار...
برای دل نوازِ دل شکسته،غریب جمعه ها:
مهدی فاطمه(عج)
جمعه های یک سال هم دارد کم کم تمام میشود...یکـــسال هم میگذرد و تو بازم هم....
نمی خواهم بگویم نیستی...نه!!!غائب همیشه حاضر...هستی...
من نیستم!!!
شنیده ام به خاطر گناه ماست که نمی آیی...
اصلا میدانی چیست؟
این بار نه تو مقصری نه من!!!
خــدا... "اگـــر"...ستارالعیوب نبود...اگر مهربان نبود...اگر گناهم را نمی پوشاند...
این بار با چه رویی بخوانم:یا ستار؟!
...
"بنال ای دل که بس آزرده ام من.....که ردّ پای او گم کرده ام من"
ناله کن دلـــ م که بس جا مانده ایم...
...
ببخش مولایم هستی و گناهم باعث نیستی من است
ببخش که از برای من اشک میریزی....
به یاد چشم های همیشه خیست...
مینویسم که بدانی خودم هم آزرده ام....
"مــ عــ ر فـــ ت"
این چیزیست که من ندارم!!!!
من گناه میکنم ....عین خیالم نیست...
تو گریه میکنی....گوشه مسجد غریبانه دعا میکنی که خدا از من بگذرد
من آنوقت میگویم چرا نیست؟چرا نمیبینم؟!
میخوانمت:"أین بقیه الله..."
خودم کجایم؟؟؟؟؟
....
استاد پناهیان:...وقتی مطمئن شد تو دیگه خراب نمیشی....چرا نیاد با تو حرف نزنه؟
با تو حرف نزنه با کی حرف بزنه؟؟؟!!!
....
شرمنده ام که میگویم:ببخشم به خاطر اشک هایی که بعدا هم خواهی ریخت...
چرا نمی فهمم نـــــــدارمـــــــت؟؟؟!!!
...
پی نوشت:هر کس حاجتی دارد در رقعه ای بنویسد و در نهری و چاهی....
"کَتَبتُ یا مولای.... ::
این دیده نیست قابل دیدار روی تو....چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
...