یا فاطر...
سلام خدا بر مجاهدان راه حق....
سلام خدا بر آن کسانی که،آن حماسه و شور را آفریدند...
...
قصه ی دیشب:
داشتم صحبت های آیت الله مجتهدی رو گوش میکردم :
"هر وقت ناامید از همه جا شدی، بدون کارت درست میشه...
حدیث داریم به عزت و جلال خودم قسم که قطع میکنم امید بنده ای که به غیر من امید داره.....
اگه گوشه دلمون به جایی متوجه باشه....کار درس نمیشه"
خدا خدا خدا
حالا با چه رویی خدا؟!
داشتم "یاد امام و شهدا"رو گوش میدادم....
کـــــــــــــــی تو دلا واهمه بود....دعوا سر سر بند یا فـــــــــــاطمــــــه بود...
ذکـــــــــر لبا وقتی که یــــــــــــا زهــــــــــــــــرا میشد...همـــــــــــــه گره هامون وا میشد...
...
گفتم:میخوانمت مادر پهلو شکسته م....شفاعت من بی آبرو رو پیش خدا بکنی
میخوانت واسه همه،واسه همه اونایی که دلشون هواییه...
رفتن من به یه حکم بسته س....
پیام فرستادم فرمانده پایگاهمون که چی شد حکم؟گفت فردا...
...
گفتم مادر پهلو شکسته م....امروز شنیدم پسرت گفته حسین خوبا نیست فقط....
هستی زهرای من...مادر من؟؟من گنه کار؟
گفتم و گریه و این شعر:
"وای بر مشتاق و بر امید او....حسرتا بر حسرت جاوید او"
شد صبح ساعت9:
رو نمایشگر گوشی اسم فرمانده پایگاه افتاده دلم داره میریزه
"سلام...گفتن که میبرن...اسمتونو مینویسم"
...
پی نوشت دیشب:دلــــــــ م چرا امانم را بریدی؟تو که شلمچه ندیدی؟ :((
...
پی نوشت:خدا منو شرمنده ی امام شهدا(ره) و شهدا و جانبازا (الهـــــــــــــــی هیچ مسافری....از رفیقاش جا نمونه) نکنه
پی نوشت:چقــــــــــــــدر نالایقم م م م :((
....
شرمنده م کردی مادر گنه کارا :((
...